سالاد میوه
از هواپیما که پیاده شدند، مامان رو نشوند کنار یکی از بوفههای تو سالن و رفت که ساکها رو تحویل بگیره. وقتی برمیگرده میبینه یه ظرف سالاد
میوه رو میزه و مامان هم مشغول خوردن.
مامان اصلا انگلیسی بلد نیست. قضیه رو که میپرسه مامان میگه: "آقاهه اومد یه چیزهایی گفت، نفهمیدم، فکر کنم اسمم رو پرسید منم گفتم: فروغ سادات"
:: برچسبها:
سالاد میوه ,
هواپیما ,
ظرف سالاد ,
انگلیسی ,
:: بازدید از این مطلب : 388
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10